Credits
PERFORMING ARTISTS
فاطمه مهلبان
Lead Vocals
COMPOSITION & LYRICS
Bijan Taraghi
Songwriter
Lyrics
آتشی ز کاروان جدا مانده
این نشان ز کاروان به جا مانده
یک جهان شراره تنها
مانده در میان صحرا
به درد خود سوزد
به سوز خود سازد
سوزد از جفای دوران
فتنه و بلای توفان
فنای او خواهد
به سوی او تازد
من هم ای یاران تنها ماندم
آتشی بودم برجا ماندم
با این گرمی جان
در ره مانده حیران
این غم خود به کجا ببرم
با این جان لرزان
با این پای لغزان
ره به کجا ز بلا ببرم
می سوزم گر چه با بی پروایی
می لرزم بر خود از این تنهایی
من هم ای یاران تنها ماندم
آتشی بودم برجا ماندم
آتشین خو هستی سوزم
شعله جانی بزم افروزم
بی پناهی محفل آرا
بزم افروزی تیره روزم
بخت سبک عنان اگرم همرهی کند
چو گرد ره به بدرقه ی کاروان روم
سر می کشم چو شعله که برخیزم ای دریغ
کو پای قدرتی که پی همرمان روم
من هم ای یاران تنها ماندم
آتشی بودم برجا ماندم
من هم ای یاران تنها ماندم
آتشی بودم برجا ماندم
Written by: Bijan Taraghi