Tekst Utworu
جان من بی من مرو تنها شدن درمان ندارد
عاشقی بی هم نفس در این قفس پایان ندارد
رفتنت را قلب من زیبای من باور ندارد
باورم کن قصه ی این عاشقی آخر ندارد
من نگارم میرود دار و ندارم میرود
وای اگر روزی چو من تنها بماند
من نگارم میرود آرام جانم میرود
وای اگر تنها لب دریا بماند
من چو مجنونم که خوش کرده به دیدارت دلش را
همچو موجی که بغل میگیرد آخرش ساحلش را
تشنه میمانم که شاید یک نفس بر من بباری
من چه دردی میکشم بی تو از این شب زنده داری
من نگارم میرود دار و ندارم میرود
وای اگر روزی چو من تنها بماند
من نگارم میرود آرام جانم میرود
وای اگر تنها لب دریا بماند
Written by: Pedram Paliz

