Lyrics

غریب شهرم و غریبه با همه کس گرفته پنجه ی زمانه راه نفس همیشه آشنای من تویی تو و بس غریبه ام ولی نه با زمانه ی خود چه کارها کشیده ام به شانه ی خود که هدیه آورم گُل ِ ترانه ی خود من از هر آنچه بد به من شده یادی ندارم ولی به یادمه تمام خوبی های دنیا بیا که بی تو من نشانی از شادی ندارم گرفته سینه زنگار همه غمهای دنیا بیا که این دو روز آخر من و توست تمام بودنم به عشق بودن توست ببین چگونه دست من به دامن توست غریب شهرم و غریبه با همه کس گرفته پنجه ی زمانه راه نفس همیشه آشنای من تویی تو و بس من از هر آنچه بد به من شده یادی ندارم ولی به یادمه تمام خوبی های دنیا بیا که بی تو من نشانی از شادی ندارم گرفته سینه زنگار همه غمهای دنیا بیا که این دو روز آخر من و توست تمام بودنم به عشق بودن توست ببین چگونه دست من به دامن توست بیا که این دو روز آخر من و توست تمام بودنم به عشق بودن توست ببین چگونه دست من به دامن توست ببین چگونه دست من به دامن توست ببین چگونه دست من به دامن توست ببین چگونه دست من به دامن توست
Writer(s): Faramarz Aslani Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out