積分
歌詞
هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد
هر دم به لباس دگر آن یار بر آمد
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق
(خود رفت به کشتی)
گه گشت خلیل و به دل نار بر آمد
(آتش گل از آن شد)
(دل برد و نهان شد)
(گه پیر و جوان شد)
یوسف شد و از مصر فرستاد لباسی
(روشنگر عالم)
از دیده یعغوب چو انوار بر آمد
(تا دیده عیان شد)
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
(دل برد و نهان شد)
(گه پیر و جوان شد)
هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد
هر دم به لباس دگر آن یار بر آمد
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
(دل برد و نهان شد)
(گه پیر و جوان شد)
می گشت دمی چند بر این روی زمین او
(از بهرِ تفرج)
عیسی شد و بر گنبد دوار بر آمد
(تسبیح کنان شد)
(دل برد و نهان شد)
(گه پیر و جوان شد)
یوسف شد و از مصر فرستاد لباسی
(روشنگر عالم)
از دیده یعغوب چو انوار بر آمد
(تا دیده عیان شد)
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
(دل برد و نهان شد)
(گه پیر و جوان شد)
هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد
هر دم به لباس دگر آن یار بر آمد
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
دل برد و نهان شد
گه پیر و جوان شد
Written by: Babak Bayat