積分

詞曲
پروین اعتصامی اعتصامی
پروین اعتصامی اعتصامی
詞曲創作
Ahmad King Ahmad King
Ahmad King Ahmad King
詞曲創作

歌詞

درگیرم با چشمت
پنهان کن رویت را
میمیرم در تابش
زندان کن مویت را
شکایت کرد روزی دیده با دل
که کار من شد از جور تو مشکل
ترا دادست دست شوق بر باد
مرا کندست سیل اشک، بنیاد
ترا گردید جای آتش، مرا آب
تو زاسایش بری گشتی، من از خواب
ز بس کاندیشههای خام کردی
مرا و خویش را بدنام کردی
از آنروزی که گردیدی تو مفتون
مرا آرامگه شد چشمهٔ خون
تو اندر کشور تن، پادشاهی
زوال دولت خود، چندخواهی
چرا باید چنین خودکام بودن
اسیر دانهٔ هر دام بودن
شدن همصحبت دیوانهای چند
حقیقت جستن از افسانهای چند
ترا تا آسمان، صاحب نظر کرد
مرا مفتون و مست و بی خبر کرد
شما را قصه دیگرگون نوشتند
حساب کار ما، با خون نوشتند
ز عشق و هجر و عهد و پیوند
تو حرفی خواندی و من دفتری چند
هر آن گوهر که مژگان تو میسُفت
نهان با من، هزاران قصه میگفت
مرا سرمایه بردند و ترا سود
ترا کردند خاکستر، مرا دود
بساط من سیه، شام تو دیجور
مرا نیرو تبه گشت و تو را نور
تو، وارون بخت و حال من دگرگون
ترا روزی سرشک آمد، مرا خون
تو از دیروز گوئی، من از امروز
تو استادی درین ره، من نوآموز
تو گفتی راه عشق از فتنه پاکست
چو دیدم، پرتگاهی خوفناکست
شکایت کرد روزی دیده با دل
اگر سنگی ز کوی دلبر آمد
که کار من شد از جور تو مشکل
ترا بر پای و ما را بر سر آمد
که کار من شد از جور تو مشکل
بتی، گر تیر ز ابروی کمان زد
ترا بر جامه و ما را بجان زد
ترا فرسود گر روز سیاهی
مرا سوزاند عالم سوزِ آهی
Written by: Ahmad King Ahmad King, پروین اعتصامی اعتصامی
instagramSharePathic_arrow_out

Loading...