Lyrics

بیخبر رفت و دگر از او نیامد نامه ای نه، کلامی نه، پیامی نه هفت شهر عشق را گشتم به دنبالش ندیدمش به کوچه ای، به بامی نه تا که غربت یار من در برگرفت دل بهانه های خود از سرگرفت گرمی خورشید هم آخر گرفت کلبه ام خاموش شد، آتشم افسرد غنچه های بوسه ام، بر عکس او پژمرد باد یاد عاشقان را برد باد یاد عاشقان را برد سالها رفتند و من دیگر ندیدم سروری نه، قراری نه، بهاری نه هفت شهر عشق را گشتم به دنبالش از آن همه گذشته، یادگاری نه تا که غربت یار من در برگرفت دل بهانه های خود از سرگرفت گرمی خورشید هم آخر گرفت کلبه ام خاموش شد، آتشم افسرد غنچه های بوسه ام بر عکس او پژمرد باد یاد عاشقان را برد باد یاد عاشقان را برد باد یاد عاشقان را برد باد یاد عاشقان را برد
Writer(s): Faramarz Aslani Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out