Paroles

ز حادثات جهانم همین خوش آمد و بس که خوب و زشت و بد روزگار در گذر است می روی از من و لبريز فغانم، چه کنم می روی از من و لبريز فغانم، چه کنم می شوی دور و از اين غم نگرانم، چه کنم می شوی دور و از اين غم نگرانم، چه کنم خواهی آتش به غرورم زن و خواهی بنواز خواهی آتش به غرورم زن و خواهی بنواز دوستت دارم و ترکت نتوانم، چه کنم دوستت دارم و ترکت نتوانم، چه کنم می روی از من و لبريز فغانم، چه کنم می شوی دور و از اين غم نگرانم، چه کنم تو طلبگار جوان های پرآواز هستی تو طلبگار جوان های پرآواز هستی من که يک آدم بی نام و نشانم، چه کنم من که يک آدم بی نام و نشانم، چه کنم می روی از من و لبريز فغانم، چه کنم
Writer(s): Ahmad Zahir Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out