Lyrics

روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز سوم هم گذشت اما بر سر پیمان خود بودم ظلمت زندان مرا می کُشت باز زندانبان خود بودم روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید می شنیدم نیمه شب در خواب های های گریه هایش را در صدایم گوش می کردم درد سیال صدایش را روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید شرمگین می خواندمش بر خویش از چه رو بیهوده گریانی در میان گریه می نالید دوستش دارم نمی دانی روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید می نشستم خسته در بستر دخیره در چشمان رؤیاها زورق اندیشه ام آرام می گذشت از مرز دنیاها روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید ریشه هامان در سیاهی ها قلب هامان میوه های نور یکدگر را سیر می کردیم با بهار باغهای دور روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روزها رفتند و من دیگر خود نمی دانم کدامینم آن من سرسخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید بگذرم گر از سر پیمان میکشد این غم دگر بارم می نشینم شاید او آید عاقبت روزی به دیدارم روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید
Writer(s): Fereydoon Farrokhzad Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out