Kredity
PERFORMING ARTISTS
Mehrab
Performer
Omid-Davala
Performer
COMPOSITION & LYRICS
Alireza Zangi
Composer
Texty
چشهام قفله به این ساعت گذاشتی رفتی خیلی راحت سکوت خونه و عقربه ها هنوز داره خیلی حرفا واست
یکی هر شب زیر لبش میگه خدای من یه روزی خود مهراب بود
یکی این جا هر شب زیر پتو گریه میکنه تا اون جایی که بشه نابود
گریه پشت گریه مگه بند میاد لعنتی انقدر اشکا نمیذارن عکساتو ببینم
نه میتونم اینجوری ازت خداحافظی کنم نه میتونم اینجوری پای عشقت بمیرم
ازت کش موهات یادگاری دور مچم مونده نبودت تمام وجودمو سوزونده
الهی عاقبت به خیر شی از این دنیا با رفتنت خودم که هیچ جوونیمم مرده
رفتنه تو شب به شب حالمو بدتر میکرد دیدن عکس تو روی دیوار قلبمو پر پر میکرد
اما نه خدایی اونقدار که میگفتی نبودم بد من ولی یه چیزایی تو راست میگفتی حتما
نشدم اونی که می خواستی و اخرش نشد واسه تو هر کاری کردم اما واسه خودم نشد
حرفای پشت سری که گفتی داری تو خبر که چه جوری زد به دلم که مثل اولش نشد
من باهات خاطره ها دارم و بازی کردم من خدا رو از خودش نسیه راضی کردم
نگرفتی نه سراغی که یه یاغی واسه تو مرد چجور چه کارات واسه دوبارت که به نازی کردم
میگذره شاید 40 روزو برم از یاد تو که اصلا همچین کسی یه روزی بود کنار تو
شایدم هر کی بپرسه بهش بگی میشناسمش شایدم بمیرم اینجا لای خاطرات تو
خداحافظ اماده شدم واسه رفتن خداحافظ باعثو بانی دردم
خداحافظ دردونه این خونه خداحافظ چقد با عکسات گریه کردم
این پاییز لعنتی داره بغضمو میشکنه یادگاریاتو دارم هنوزم پیشمه
خداحافظ اهای گونه های نم دارم من هنوزم از رفتن اون بدجوری تب دارم
تب گریه بغض درد خبرای از تو منو بدجوری داغون کرد
پاتو کردی تو یه کفش که میخوام برم الان هی تف به تنهاییت که تنها تر از تنهام کرد
بال در اوردی شبیه فرشته ها شدی مثل همونی که من هر شب تو خواب میبینم
اما ته خواب همیشه بند میاد نفسم خودمو نفس تنگ زیر اب میبینم
چه قد دعا کردم تا یه روزی داغتو نبینم چقدر مردن شدن تک تکه شون داغ روی سینم
چقدر گریه کردم من از ترس از دست دادنت ولی مردم دیدم داری گرم میگیری تو با همه
من از دنیا چی میخواستم من از خدا چی میخواستم چقدر دیگه بمی رم پات چقدر پای تو من وایستم
بمیر بگیر اتیش ای دل بی صاحاب دل مرده کسی اینجا برای نبودنت غصه نخورده
بشین تا صبح بگم با خود چه کردم از غم دوریت ببین تا مردنم دردی بشه روی غم دورت
همون مهرابی که اسمش برات سنگینی می کرده الان مردی شده که سوی شهر نماد این درده
ولی قسمت نشد شاید همین قسمت نذاشت باشی دل و صابون نزن اونی که رفته نمیاد لاشی
بمیرم تا بگیرم از دلت هر خبر از هرکس دلم پوسیده کنج خونه ای که رفتی تو از دست
Written by: Alireza Zangi

