가사

دنیا به درک رفت و، دِه بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره بی نان شد دنیا به درک رفت و، دِه بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره بی نان شد از چشم کبودِ ما هی اشک به راه افتاد آنقدر که باریدیم تبدیل به باران شد هر دوست که با ما بود دشمن شد و خنجر زد با قافله پیمان بست هم کاسه دزدان شد پشتِ همه درها دیوار کشیدند و هی سقف فرو پاشید هی پنجره سیمان شد هی شهد و شکر دادند، هی سکه زر دادند آرام بساطِ شعر تبدیل به دُکان شد هر کس که دلش می خواست نیزه به زمین کوبید هی کشت و تجاوز کرد تا قاری قرآن شد دنیا به درک رفت و، دِه بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره بی نان شد دنیا به درک رفت و، دِه بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره بی نان شد جنگل شده بود این شهر با منظره های بکر یک جنگل خر تو خر علامه و روشنفکر دنیای بدون در، دنیای پر از بن بست دنیای فقط در خواب، دنیای سراپا مست از دهکده خونین، از حمله آپاچی یک کوه جسد ماند و یک مشت تماشاچی که سوخت و ساکت ماند، با فاجعه بارآمد هی فصل زمستان شد، هی گفت بهار آمد دندان به جگر داد و آرام لبش را دوخت با پای خودش پای هر چوبه دار آمد سر خوش شده از تاول معتاد به هر لخته در خشم نمکدان ها با زخم کنار آمد دنیا به درک رفت و، دِه بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره بی نان شد دنیا به درک رفت و، دِه بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره بی نان شد دنیا به درک رفت و، دِه بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره بی نان شد دنیا به درک رفت و
Writer(s): Shahin Najafi Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out