Azadi

از آزادی یه جور ترسوندنت که واسه پر دادن تو بال بس نیست پر از دلشوره ای و نگرانی برای هرکسی که تو قفس نیست از آزادی یه جور ترسوندنت که با دستای خودت پرهاتو چیدی چشاتو خط خطی کردن جهانو فقط از پشت چند تا میله دیدی فقط از پشت چند تا میله دیدی واسه آزادگی پروانگی کن باید پس بزنی این پیله ها رو باید آشتی کنی با کل دنیا تو باید بشکنی این میله ها رو زمینو جست و جو کن پی دونت با این که گوشه گوشش مین داره پراتو وا کن و برگرد به دنیا با این که آسمون شاهین داره چقدر خوابت عمیقه که صدای سکوت قصه بیدارت نکرده به چشمای پر از اشکم نگاه کن کسی غیر از خودت تارت نکرده بهت چی بگم از لذت پرواز وقتی حتی نمیدونی اسیری از آزادی یه جور ترسوندنت که درو وا میکنم اما نمیری واسه آزادگی پروانگی کن باید پس بزنی این پیله ها رو باید آشتی کنی با کل دنیا تو باید بشکنی این میله ها رو زمین جست و جو کن پی دونت با این که گوشه گوشش مین داره پراتو وا کن و برگرد به دنیا با این که آسمون شاهین داره