Songteksten

صدایم کن صدای تو به شب پروانه می دوزد نگاهم کن نگاه تو برایم خانه می سازد بخند ای صبح نورانی پس از شب های طولانی که هر اعجاز لبخندت مرا بیگانه می سازد ببار ای آبیِ آرام بر صحرای خشک من سحر باغم درختانم برایت لانه می سازد بریز ای شوق پی در پی به صحراهای آبادم خرابم کن خراب تو مرا دیوانه می سازد تو آتش باش و برپا شو به سر تا پای شعر من من آوازم که از عشقی کهن افسانه می سازد پریشان شو پریشان تر از آن شب های طوفانی نسیم از شهر ویرانم برایت شانه می سازد صدایم کن صدای تو به شب پروانه می دوزد نگاهم کن نگاه تو برایم خانه می سازد ببار ای آبیِ آرام بر صحرای خشک من سحر باغم درختانم برایت لانه می سازد بریز ای شوق پی در پی به صحراهای آبادم خرابم کن خراب تو مرا دیوانه می سازد تو آتش باش و برپا شو به سر تا پای شعر من من آوازم که از عشقی کهن افسانه می سازد پریشان شو پریشان تر از آن شب های طوفانی نسیم از شهر ویرانم برایت شانه می سازد
Writer(s): Inconnu Compositeur Auteur, Douglas Hutchings Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out