Letra
ای پناه بی پناهان
از من دل شده روی مگردان
بر دل سوخته آتش میفشان
ای فروغ شام تارم
میگریزی چرا از کنارم
در خزانم بیا ای بهار
عهد و پیمان بستی و شکستی
از کنارم رفتی و گسستی
از چه یارا ای نگارا
مجنونم کرد چشم مستت
این دل پریشان را دادم به دستت
رفتی و دلم بشکستی
با رقیب من بنشستی
در تو دلستانم
اثر ندارد دگر فغانم
از غمت روان شد
سرشک ماتم ز دیدگانم
آه چه کرده ام که اینچنین مرا به آتش می کشانی
برای من نمانده است جز نیمه جانی
آه چه بیقرارم خبر نداری امید جان ز حال زارم
از چه یارا ای دل آرا
Written by: Homayoun Shajarian


