Letra
پرده ی روشن دل بست و خیالات نمود
پرده ی روشن دل بست و خیالات نمود
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست
وانکه بیرون کند از جام دلم دست کجاست
وانکه سوگند خورم، جز به سر او نخورم
وانکه سوگند من و توبه ام اِشکست کجاست
وانکه جانها به سحر نعره زنانند از او
وانکه ما را غمش از جای ببردست کجاست
وانکه ما را غمش از جای ببردست کجاست
جان جان است، اگر جای ندارد چه عجب
جان جان است، اگر جای ندارد چه عجب
اینکه جا میطلبد، در تن ما هست کجاست
اینکه جا میطلبد، در تن ما هست کجاست
Writer(s): Joobi, Roozbeh Nematollahi, Rumi
Lyrics powered by www.musixmatch.com