Letra

رفتی و دل دیوانه شد با هر خوشی بیگانه شد بی تو دگر این سوز غم پایان ندارد غم با دلم همخانه شد کاشانه ام ویرانه شد دردا که درد رفتنت درمان ندارد با این من مانده تا به ابد در آرزویت بگو چه کنم چون مرغ دل در هوای تو گر پر زد به سویت بگو چه کنم دانم دراین کنج خانه دگر شادی نگیرد سراغ مرا کولاک بیرحم و سرد زمان خشکانده چون جان باغ مرا تو مرا مسپار دل من به دست توفان به کجا بروی ز برم چنین شتابان دردا کشیده چون غمت آتش به جانم بی تو چگونه سر کند دیگر ندانم باورندارم چگونه زدستم ربوده خزان نوبهار مرا باورنداری که رفتن جانت گرفته زجانم قرار مرا دانم دراین کنج خانه دگر شادی نگیرد سراغ مرا کولاک بی رحم و سرد زمان خشکانده چون جان باغ مرا تو مرا مسپار دل من به دست توفان به کجا به کجا به کجا چنین شتابان
Writer(s): Mandana Khazraei Afzali, Babak Shahraki Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out