Bi Ghararam

امیر چهارم بیقرارم، به بیماری عشق تو دچارم خیالی به سرم جز تو ندارم به غیر از تو به کس دل نسپارم بیقرارم، چنان رفته به سمت تو حواسم که غیر از تو کسی را نشناسم در عشق تو ز مردن نهراسم جانانم، غم تو ریشه زده در جانم پیش تو با دل و جان میمانم دستت افتاده همه تاب و توانم شهزاده، اینچنین پای تو کی جان داده همچو ماهی که به خاک افتاده همچو دریای زلال و ساده در چشمان تو معجزه دیدم همچو پروانه سوی تو پر کشیدم آمدم تا که غمخوار تو باشم آتشت را به جانم خریدم تو ربودی دل بیخبر را زنده کردی به دلم شوق سفر را پیچ و تاب سر گیسوانت خاطرم آورد موج خزر را (جانانم، غم تو ریشه زده در جانم) (پیش تو با دل و جان میمانم) (دستت افتاده همه تاب و توانم) شهزاده، این چنین پای تو کی جان داده همچو ماهی که به خاک افتاده همچو دریای زلال و ساده جانانم، غم تو ریشه زده در جانم پیش تو با دل و جان میمانم دستت افتاده همه تاب و توانم شهزاده، اینچنین کی پای تو کی جان داده همچو ماهی که به خاک افتاده همچو دریای زلال و ساده