Слова

شعلهٔ روشن آتشکده ای به سر و پای من آتش زده ای تو به این تاب و تب و شور و شرر ز سَما تا به زمین آمده ای تو به این تاب و تب و شور و شرر ز سَما تا به زمین آمده ای دل من خانهٔ تو دیده کاشانهٔ تو تو به این خانه چه خوش آمده ای، آمده ای دل من با دل تو دل من منزل تو بر لب افسانه چه خوش آمده ای، آمده ای در پناه نگه چشم تو من گمشده ام قصه ای تازه به دور لب مردم شده ام آن چنان کشته و قربان تویم وای ببین پیش داس اَلمت سبزهٔ گندم شده ام دل من خانهٔ تو دیده کاشانهٔ تو تو به این خانه چه خوش آمده ای، آمده ای دل من با دل تو دل من منزل تو بر لب افسانه چه خوش آمده ای، آمده ای بین مردم ز دل داغ من آگاه تویی به کتاب دل عاشق غزل ماه تویی شعله تو، شعر تو، آغاز تو، انجام تویی هر کجا که بروم آخر آن راه تویی دل من خانهٔ تو دیده کاشانهٔ تو تو به این خانه چه خوش آمده ای، آمده ای دل من با دل تو دل من منزل تو بر لب افسانه چه خوش آمده ای، آمده ای بر لب افسانه چه خوش آمده ای، آمده ای تو به این خانه چه خوش آمده ای، آمده ای
Writer(s): Nigina Amonqulova Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out