Lyrics

از تو با تو شِکوه کردم نازنینم درد دل هامو نوشتم شب سحر شد، من هنوزم قصه دل از تمامِ لحظه های سرنوشتم مینوشتم، مینوشتم من تو را بر برگ گلها مینوشتم من تو را بر موج دریا مینوشتم من تو را با این نفس ها عاشقونه بر دل غمگین و تنها مینوشتم دونه دونه نامه هامو پاره کردی تو منو از شهر خود آواره کردی بعد من هرگز نگفتی او کجا رفت از کسی هرگز نپرسیدی چرا رفت رفتم و دیگر ز من نامی نبردی دل به عشق دیگری بی من سپردی بی تو من با عالمی بیگانه بودم هر چه بودم عاشقی دیوانه بودم بعد من با هر که بی من مینشینی آرزو دارم گل شادی نچینی تا که هستی روی خوشبختی نبینی روی خوشبختی نبینی از تو با تو شکوه کردم نازنینم درد دل هامو نوشتم شب سحر شد، من هنوزم قصه دل از تمامِ لحظه های سرنوشتم مینوشتم، مینوشتم بعد من با هرکه بی من مینشینی آرزو دارم گل شادی نچینی تا که هستی روی خوشبختی نبینی روی خوشبختی نبینی از تو با تو شکوه کردم نازنینم درد دل هامو نوشتم شب سحر شد، من هنوزم قصه دل از تمامِ لحظه های سرنوشتم مینوشتم، مینوشتم، مینوشتم، مینوشتم
Writer(s): Shamaeezadeh Shamaeezadeh Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out