Bad Haliye

بی معرفت، حالی قلبم رو ندید

بی معرفت، از خاطرام دست کشید

بی معرفت، گفت از اول حس ی نداشت

بی معرفت، رفيقمو جای من گذاشت

بی معرفت، یه جوری گذاشت رفت که نمیدونم عاشقشم انگار نه انگار رفت

میدونست که حالی دلم عجیب خونه

رفت بهم گفت که دست از سر من بردار

بهش گفتم میرم، اما یه روزی میرسه که پشیمون میشی ها

می خندید بهم گفت اینکار را کردم، تا دوباره دیکه عاشق نشی ها

برو، وقتی دلت جای دیگه است

ترکم کن، وقتی عاشق من نیستی

ولی اینو بدون، از سر حرف تو نیست، که قسم میخورم جات نمیاد هیچ کی

زندگی با مهراب برات آینده نداشت

گفتی نمیتونم بسازم دنیامو براش

من که تمام زندگی مو نظر چشات کردم،

پس یه روزی ازم نخواه که دوباره برگردم

بی معرفت، حالی قلبم رو ندید

بی معرفت، از خاطرام دست کشید

بی معرفت، گفت از اول حس ی نداشت

بی معرفت، رفيقمو جای من گذاشت...

چشم های تو، تو چشم های من خیره

دیره، واسه برگشتنت دیره

میره همه روز های خوبی مون

هنوز دلم، به بند دلت گیره

این شهر لعنتی همش خاطره می سازه

خاطره هات بیشتر فاصله می ندازه

این غروب وحشی عجیب دلتنگه

زار میزنه، ولی ندید میخنده

آسمون دلم گرفته بگو بارون بباره

آسمون خونت خراب که سر به سر من میزاره

به ستاره هات قسم دلی من میگیره

اگر ردم بکنی، قلبی من میمیره

شاهد تموم ی عاشقانه هام بودی تو

چجوری تعامل کنم غم دروی تو

(اغلادوم اغلادوم سنجی تو اغلادوم)

خدا شاهده میخواستم همه خوبی تو

نیستی پیشم بعد تو حالی دلم بد حالیه

کجایی بی معرفت، هر شب من تنهایی ه

یادگاری هاتو هر شب جای میبوسمش

این دلی دیونه رو، چشم در میدوزمش

بی معرفت، حالی قلبم رو ندید

بی معرفت، از خاطرام دست کشید

بی معرفت، گفت از اول حس ی نداشت

بی معرفت، رفيقمو جای من گذاشت