Lyrics

یه پنجره با یه قفس، یه حنجره بی هم نفس سهم من از بودن تو، یه خاطرس همین و بس تو این مثلث غریب، ستاره ها رو خط زدم دارم به آخر میرسم، از اونور شب اومدم یه شب که مثل مرثیه، خیمه زده رو باورم میخوام تو این سکوت تلخ، صداتو از یاد ببرم بزار که کوله بارمو، رو شونه شب بذارم باید که از اینجا برم، فرصت موندن ندارم داغ ترانه تو نگام، شوق رسیدن تو تنم تو حجم سرد این قفس، منتظر پر زدنم من از تبار غربتم، از آرزوهای محال قصه ما تموم شده، با یه علامت سوال بزار که کوله بارمو، رو شونه شب بذارم باید که از اینجا برم، فرصت موندن ندارم
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out