Lyrics

در بهار زندگی احساس پیری میکنم با همه آزادگی فکر اسیری میکنم بس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خود بعد از این بر کودک دل سختگیری میکنم در به رویم بسته ام از این و از آن خسته ام من به جمع آشیان پاشیدگان پیوسته ام ای خدای آسمان بهتر تو می دانی که من بارها در راه او تا پای جان بنشسته ام در بهار زندگی احساس پیری میکنم با همه آزادگی فکر اسیری میکنم شمع بودن ذره ذره آب گشتن تا به کی راه پر خاشاک را آرام رفتن تا به کی در به رویم بسته ام، از این و از آن خسته ام من به جمع آشیان پاشیدگان پیوسته ام ای خدای آسمان بهتر تو می دانی که من بارها در راه او تا پای جان بنشسته ام در بهار زندگی احساس پیری میکنم با همه آزادگی فکر اسیری میکنم بس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خود بعد از این بر کودک دل سختگیری میکنم بعد از این بر کودک دل سختگیری میکنم بعد از این بر کودک دل سختگیری میکنم
Writer(s): Pazoki Pazoki Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out