Ageh Bemooni

اگه بمونی

اگه بمونی

خورشیدو از اون بالا

می یارم برات

خوب می دونی

اگه بمونی

اگه بمونی

می بندم یه دستبند بلور

از اشک گرم و پر نور

دور دستای پر از غرور

می گیرم عکس ماهو از آب

از لبام، تنگ شراب

هدیه می یارم برات تو خواب

پر می شه صحرا از شقایقا

می ره از چشمونم ابر سیا

اگه بمونی

اگه بمونی

اگه نمونی

اگه نمونی

شب میاد، نور اسیره

پونه می میره، دل می گیره

اگه نمونی

اگه نمونی

می میره ستاره ام تو هوا

روز می شه سرد و سیا

گریه می کنن باز پریا

چشمامو می دم به ماهیا

دستامو می دم به دریا

میرم از چشم تنگ دنیا

ماهی عشقم می شینه به خاک

از روی دنیا نامم می شه پاک

اگه نمونی

اگه نمونی

اگه نمونی