Lyrics

تو آمده ای جان به لب من برسانی من پای تو یک عمر بمانم تو نمانی من عشق به تودادم و عمری تو به من درد این عشق چرا این همه بیرحم ترت کرد من خوب شدم عشق تو پروانگی ام بود این خوب شدن هدیه ی دیوانگی ام بود از آن نفسی که به دلم عشق تو کم شد چرخیدن من دور تو گرداب خودم شد با اینکه همه عمر مرا کشت خیالت هر آنچه گرفتی زمن وعشق حلالت تو دورترین ساحل قلب منِ بی دل من غربت پارو زدن کشتیِ در گِل ازداغ بزرگی که نگاهت به دلم دوخت یک شهر به حال من دیوانه دلش سوخت یک شهر به حال من دیوانه دلش سوخت از آن نفسی که به دلم عشق تو کم شد چرخیدن من دور تو گرداب خودم شد با اینکه همه عمر مرا کشت خیالت هر آنچه گرفتی زمن وعشق حلالت ای وا دلم وای دلم وای دلم وای
Writer(s): Afshin Azizi, Ehsan Neyzan, Roozbeh Bemani Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out